رشید الدین،علم
باسمه تعالی
خانواده موفق الدوله به شغل طبابت وکارهای دیوانی می پرداخته اند.رشید الدین،علم طب را نزد خانواده خویش درهمدان آموخت،از دوران کودکی و جوانی او چندان اطلاع دقیقی در دست نیست.ولی نام او از زمانی در تاریخ مذکور می شود که بر ضد صدر الدین احمد خالدی زنجانی وزیر غازان توطئه هایی انجام میگیرد که به مرگ او می انجامد وگویند که رشید هم در این توطئه نقشی داشته است[1].نخستین بار به عنوان طبیب به دربار اباقاخان پیوست ویا به قول منشی کرمانی:درعهد آباقاخان درسلک منظوران به نظر عنایت پادشاهانه انخراط یافت ودر عداد معتبران حکمای زمان شد[2].در عهد ارغون شاه مرتبه وپایه اش رو به ترقی گذاشت گویا درعهد سلطان گیخا وزارت را به او پیشنهاد میکنند ولی او آن را نمی پذیرد.سر انجام در سال 697هجری غازان خان رتبه نیابت امور جهانبانی ومنصب وزارت وصاحب دیوانی را به رشید الدین فضل الله وخواجه سعد الدین ساوجی میسپارد.این دو با تشریک مساعی هم اداره امور سرزمین وسیع ایلخانی را به عهده میگیرند.بعد از فوت غازان خان و روی کار آمدن برادرش سلطان محمد خدابنده این دو وزیر همچنان در مقام وزارت باقی بودند که شیوه کار این دو وزیر ومبارزات سیاسی آنها در تاریخ این دوره بسیار جالب وخواندنی است که سرانجام سعد الدین ساوجی توسط الجایتو معزول وسپس به قتل رسیدوتاج الدین علیشاه به پیشنهاد رشید الدین به وزارت منصوب وبارشید الدن همکار میشود.الجایتو در رمضان سال716 هجری درگذشت وپسرش ابوسعید بهادر که جانشین اوشده بود همچنان رشید الدین وتاج الدین علیشاه را به وزارت خویش باقی گذاشت.رشید الدین در جمادی الاول سال718هجری با دسایس تاج الدین علیشاه که به پیشنهاد رشید روی کار آمده بود وبه اصطلاح از برکشیدگان خود او بود به وضع فجیعی به قتل رسید.دراینجا برای بیان نمونه ای از دسایس وحیله گریهای که سردمداران دربارهای خانان مغول بر ضد یکدیگر انجام میداده اند جریان قتل رشید الدن فضل الله را که قربانی این دسایس شد بطور خلاصه شرح میدهیم.چنانکه اشاره شد درسال 711هجری بعد از اعدام سعد الدین ساوجی،به پیشنهاد رشید الدین ،وبه دستور الجایتو،تاج الدین علیشاه گیلانی به مقام وزارت وهمکاری با رشیدالدن برگزیده می شود،درسال715یعنی یکسال قبل از فوت الجایتو،میان این دو وزیر اختلافاتی بروز میکند.موضوع وبهانه این اختلاف به قول میر خواند این بوده که علیشاه بعضی ازمهمات دیوانی را بی مشورت خواجه رشید تمشیت میداد وخواجه رشید از این معنی در تاب میشد وتحمل این صورت نمی کرد[3].تا اینکه کار به شکایت به سلطان الجایتو می کشد وخواجه رشید در حضور سلطان حاضر شده وبرای رفع اختلاف،سه پیشنهاد را عنوان می کند به شرح زیر:نخست آنکه متعهد مجموع امور دیوانی گردد تا من دست کوتاه کرده به جواب محاسبات سنوات سابقه قیام نمایم،دیگر آنکه تمام مهام سلطانی که تعلق به وزرا می باشد،به بنده واگذار نماید تامن به قدر وسع وامکان از عهده آن برآیم،سوم آنکه ممالک محروسه را به دو قسم منقسم گردانیم وهریک در بخش خویش دخل کنیم وبس،تا حسن کفایت وزراء وامراءروشن گردد[4].ولی الجایتو هیچ یک از این پیشنهادات رشید الدین را نمی پذیرد ودر جواب می گوید:خواجه رشید وخواجه علیشاه دو خدمتکار شایسته اند،رشید مردی پیر ودانشمند است وعلیشاه جوانی کاردان وخردمند،صلاح مملکت در آن است که هر دو به اتفاق یکدیگر مهمات را فیصل دهند وآنیک در مقام شفقت واین یک در صدد تنظیم وحرمت بوده قدم از دایره موافقت بیرون ننهند[5].بدین جهت تا قبل از مرگ الجایتو،این دو وزیر ظاهرا با هم به مدارا رفتار میکردند ولی بعد از فوت الجایتو و روی کار آمدن پسرش ابو سعید بهادر ،مجددا اختلاف بین آن دو وزیر بروز کرد.که میرخواند علت آن را حسادت خواجه علیشاه نسبت به رشید الدین می داند ومعتقد است که نزدیکی بیش ازحد خواجه رشید با امیر چوپان که از امرای بزرگ مغول ودر حقیقت نایب السلطنه ابوسعید تا قبل از رسیدن به سن بلوغ بوده است وبعدها پدر زن ابوسعید نیز میشود ونیز مصاحبت عبد الطیف پسر رشید الدین با ابوسعید که گویا با هم،هم سن وسال بوده اند آتش بغض وحسد علیشاه را لحظه به لحظه بیشتر می کرد لذا علیشاه سعی میکرد که بر خواجه رشید تقصیری ویا تصرفی روشن کند،میسر نشد ودر اثنای این اوقات که عمله دیوان پیش هر یک از ایشان تردد می نمودند واختلاف را دامن میزدند[6].بالاخره رشید را به اختلاس از اموال شاهزاده خانمهای مغول متهم میکنند که حمد الله مستوفی به این موضوع ظریفانه اشاره کرده می نویسد:چون میان وزراءمخالفتی بوده،اصحاب دیوان خواستند که طرف مخدوم سعید ،خواجه رشید را گیرند وبه دفع خواجه علیشاه مشغول شدند،رشید الدین هم نظر به رعایت پیمان رضا نداد اصحاب دیوان از ترس بروز اسرارشان طرف خواجه تاج الدین علیشاه را گرفتند و رشید الدین را از وزارت معزول کردند.در این معنی صورتی ایقاع کردند که لایق منصب وزارت نبود وعقل بدان رخصت ندهد[7].پس از این ماجرا رشید الدین را از وزارت معزول کرده واو از سلطانیه،که در این زمان پایتخت ابو سعید بود به تبریز رفته واز امور سیاسی کناره گیری می کند وفقط به اداره مجتمع ربع رشیدی می پردازد.مدتی کوتاه بعد از آن،امیر چوپان با رشید در تبریز ملاقات کرده واو را مجددا به وزارت دعوت میکند.خواجه این دعوت را نمی پذیرد ودر پاسخ امیر می گوید:ایام وزارت من،بیش از هر یک از وزراء طول کشیده،مرا سیزده فرزند است که به خدمت مشغولند،بهتر آنست که ایشان در خدمت باشند ومن بقیه عمر را به کار آخرت پردازم[8].ولی پافشاری امیر چوپان مؤثر واقع می شود ورشید الدین دوباره به مقام قبلی خویش باز میگردد که این بار خواجه علیشاه از این امر به وحشت می افتد،و دست به اقدامات مزوّرانه ای میزند،اولین اقدامی که علیشاه انجام می دهد،ایجاد تفرقه ونفاق بین دو دوست یعنی امیر چوپان و رشیدالدین است.برای اجرای این مقصود یکی از خادمان محرم امیر چوپان به نام ابوبکر را تمطیع می کند وبه وسیله او به مقصود خود نایل می شود.درنتیجه خواجه علیشاه وعمّالش رشید الدین فضل الله را به قتل الجایتو متهم می کنند وچنین می گویند که خواجه رشید،با دستیاری پسرش عز الدین ابراهیم که شربت دار الجایتو بوده است او را مسموم ومقتول کرده است.وقتی این موضوع بوسیله امیر چوپان به اطلاع ابوسعید می رسد و دو نفر گواه کاذب هم ترتیب می دهند،ابوسعید دستور قتل رشید الدین فضل الله و پسرش ابراهیم را صادر می کند.دژخیمان نخست فرزند هجده ساله رشید به نام ابراهیم را در مقابل چشمان پدر گردن میزنندوسپس خواجه پیر را از میان به دو نیم می کنند.این امر در هفدهم جمادی الاول سال718 هجری در قریه ((چرگز))از توابع ابهر زنجان اتفاق می افتد،جسد رشید الدین را بعدها از چرگز به ربع رشیدی انتقال می دهند ودر آنجا به خاک می سپارند.بعد از قتل خواجه رشید،لشکریان ربع رشیدی را تاراج نمودند[9].خواجه علیشاه بعد از پیروزی بر رشید،دست به توطئه های پر دامنه ای برای نابودی امیر چوپان میزند واو را نیز به وضع فجیع تری به دست ابو سعید نابود می کند.در هر صورت به قول اشپولر از وزرای مغول بجز خواجه علیشاه که ظاهراً در سال 724 هجری به مرگ طبیعی می میرد،بقیه وزرا به مرگ طبیعی نمردند،همه ابتدا معزول وسپس مقتول گردیده اند[10].و در پس هر عزل وقتلی توطئه های وسیع سیاسی نهفته بوده است که برای عبرت خواندنی است.رشید الدین به روایتی نه پسر داشت وبه روایت دیگر چهارده ÷سر وچهار دختر داشت که اکثر پسران او در زمان پدر به حکومت ولایات اشتغال داشتند ویا مقامات مهم درباری به عهده آنان بود،که بعد از قتل رشید الدین همه آنها معزول وتمام اموال آنها مصادره شد.ولی در سال 729 هجری بعد ازقتل دمشق خواجه که به جای علیشاه نشسته بود،ابو سعید بهادر،مقام وزارت رابه پسر خواجه رشید الدین یعنی غیاث الدین محمد می سپارد وصریحاً از قتل رشید الدین اظهار ندامت وتاسف می کند.به این ترتیب بعد از حدود یازده سال که خاندان رشید مورد بی مهری واقع شده بودند،مجدداً مقام پدر را به دست می آورند.از گفته های مورخان این دوره بر می آید که غیاث الدین هم در سیاست و مردمداری کم از پدر نبوده است.وهمین روش باعث جلب توجه مخالفان گردید و غیاث الدین توانست در مدت کوتاهی به امور مملکت سر وسامانی بدهد وبخصوص ربع رشیدی را که بعد از قتل پدرش به تاراج رفته بود دوباره احیا کند ولی به تدریج خانان وزمین داران وامرای مغول که جلو فساد وغارت وچپاول آنها گرفته شده بود با غیاث الدین به مخالفت پرداختند و او درمقابل همه این فشارها ایستادگی می کرد ولی سرانجام بی کفایتی ابوسعید کار خود را کرد واو نیز بعد از مرگ ابوسعید ،ازمقامش معزول ومقتول گردید.
آثار وعقاید خواجه رشید الدین فضل الله همدانیخواجه رشید الدین نه تنها سیاستمداری هشیار ومدبر بود بلکه متفکر،مورخ،طبیب ونویسنده ای زبر دست نیز به شمار میرفت که آثار ونوشته های بسیاریاز او به جا مانده است.به علاوه او به شدت از دانش ودانشمندان حمایت می کردواهل دانش وبینش را سردفتر آفرینش می خواند[11].ونویسندگان را به کتاب نویسی تشویق می کرد وبرای بهترین کتاب جایزه تعیین می کرد به طوری که در این مسابقه نه تنها نویسندگان مسلمان ایران،بلکه کسانی از اندلس وتونس ولیبی نیزشرکت می کردند.وجمعی از علما وفضلای دیار مغرب بوسیله شخص تاجری سی وهفت جلد از آثار خود را به رشید الدین تقدیم کردند واو برای هر یک جوایز وهدایای شایسته مقرر داشت[12].وبرای علما وفضلای سرتا سر مملکت مقرری خاصی معمول می داشت تا دانشمندان از نظر مالی بی نیاز باشند تا بتوانند به تعلی وتعلم بپردازند.به قولی رشید الدین به زبانهای فارسی وعربی وترکی مسلط بود و به زبانهای مغولی،عبری وچینی آشنایی داشت ودر تدوین آثار خویش بخصوص جامع التواریخ از سفیران ودانشمندان چینی وتبتی و اویغوری وفرنگی ویهود وعرب که در دربار مستقر بوده وآمد وشد داشتند،استفاده می کرد مخصوصاًاز چینگ سانگ سفیر چین[13].برخی از آثار رشید الدین چندین بار چاپ شده ودر دسترس است وبعضی از نسخ خطی آثار او در کتابخانه های معروف ایران وجهان باقی است.رشید الدین برای حفظ آثار خویش پیش بینیهای مفیدی کرده وحفظ این آثار را جزئ شرایط وقفنامه ربع رشیدی قرار داده بود ومتولی ربع رشیدی را ملزم می کند که هر سال از هر یک از آثار او که نام میبرد،دو نسخه یکی عربی ویکی فارسی بر کاغذی به غایت نیکوولطیف به قطع بزرگ بغدادی به خطی پاک درشت بنویسند وبا نسخه اصلی که در گنبد ربع رشیدی نهاده مقابله کنند[14].وبعد ازاتمام وانجام مراسمی خاص،متولی این نسخه های جدید را به شهری از شهرهای اسلامی ،عربیوفارسی بفرستند وبر اهل آن شهر که مدرسه ای در آن باشد به مدرسان مدارس بسپارندتا متعلمانی که رغبت می نمایند پیش آن مدرس آنرا بخوانند[15].اگر همین شیوه نگهداری و پیش بینیهای رشید نبود،بعد از قتلرشید وغارت ربع رشیدی،این آثار نیز همراه کتابخانه شصت هزار جلدی ربع رشیدی نابود شده و از بین می رفت،به علاوه چون مخالفان رشید برای مغضوب کردن اوتهمت یهودیگری نیز به او زدند که عامل دیگری برای نابودی آثار معنوی وخیریه او شده بود.
تاسیسات خیریه رشید الدین فضل الله
رشید الدین فضل الله علاوه بر تاسیسات عظیم ومنحصر به فرد ربع رشیدی،بناهای خیریه دیگری نیز در نقاطمختلف ایران آنروز احداث کرده بود که ما در اینجا بصورت فشرده به آن میپردازیم.1-وقتی سلطان محمد خدابنده بناهای در سلطانیه احداث کرد که از سال704 تا713به طول انجامید،بزرگان مملکت واطرافیان خویش رانیز تشویق میکرد که در این مکان بناهایی احداث کنند،از جمله مهمترین اماکنی که بهد از تاسیسات سلطان در مقام دوم اهمیت قرار داشت بناهایی بود که به وسیله رشید الدین فضل الله در این شهر جدید التاسیس ودر جوار گنبد معروف سلطانیه،احداث شد.این بناها شامل یک مدرسه بزرگ ویک بیمارستان همراه خانقاه وحمام وبازاربه اضافه هزار خانه جهت کارکنان آن بود که رشید الدین موقوفاتی هم برای آنها تعیین کرده بود.لازم به تذکر است که تولیت تمام تاسیسات سلطانیه از طرف سلطان محمد خدابنده به رشید الدین فضل الله سپرده شده بود ورشید مستقیماًهم در امور تاسیسات سلطان وهم در اماکن خیریه خویش نظارت می کرد.
2-مدرسه ای به نام مدرسه رشیدیه در یزد بوسیله رشید الدین احداث شده بود،درتاریخ جدید یزد در مورد این مدرسه چنین آمده است:خواجه رشیدالدین که از اکابر زمان خود بود در اول طوف ممالک می کرد وخلایق را از حکمت او منفعت می بود ومسیح زمان بود وچون به شهر یزد رسید نزدیک اولاد مولانا رضی الدین طبیب شد ومولانا شرف الدین علی که جالینوس زمان بود واز مکابر یزد سرآمد بود او را تفقد کرد وگرامی داشت وهرکتاب که طلب کرد به وی داد وچون خواجه رشید به تبریز رفت ونزد سلطان محمد خدابنده آن پایه وبزرگی یافت...وخواجه رشید التماس کرد که جهت او در شهر یزد عمارت بسازند واین مدرسه وخانقاه ومدرسه وکاروانسرای مقابل مدرسه ((وردانروز))طرح بینداختند ودر سال715عمارت راتمام کردند والقاب خواجه رشید الدین در مدرسه مخدوم جهانیان نوشته اند وبسیار از مزارع واراضی وسهام وقنوات وحوانیت وبساتین بر آن وقف کردند وبازار جنب مدرسه مذکور است که معروف است به بازار کاغذیان که وقف آن مدرسه است[16].
3-مدرسه ارزنجان(محلی در شرق ترکیه امروز)که یکی از مهمترین مدارس آن عصر بوده است رشید الدین در نامه ای خطاب به پسرش جلال الدین حاکم روم،از این مدرسه نام برده وشمس الدین محمد قونیانی را متولی ومدرس آن فرار داده ومعرفی کرده است.دراین نامه که در حقیقت یک ابلاغ اداری نیز هست به تمام مقررات اداری ودستمزدهای مدرسان ودانشجویان واوقاف اشاره کرده ومشابهتهایی زیادی به ربع رشیدی داشته است.
4-مدرسه هرات،که درمکاتبات رشیدی به آن اشاره کرده و موقوفاتی هم برای آن تعیین نموده است.
5-دو مدرسه در شبانکاره فارس تاسیس کرده وتولیت آنرا به عضدالدین ایجی سپرده بود ودر مکاتبات رشیدی می نویسد:ولایات شبانکاره ونیریز که وقف دو مدرسه شبانکاره است و تولیت آن به مولانا عضدالدین ایجی وفرزندان او تعلق دارد[17].
6-در حاشیه صفحه 143وقفنامه ربع رشیدی به مدرسه ای در مراغه اشاره می کند وموقوفاتی برای آن تعیین می کند که نا خواناست.چنانکه از تاریخ این نوشته بر می آید این مدرسه در سال 716 تاسیس شده است.
7-بازسازی بیمارستان دروازه سلم شیراز که رشید الدین در نامه ای که خطاب به اهالی شیراز نوشته دستور باز سازی بیمارستان دروازه سلم شیراز را می دهد ومحمود بن الیاس از اطبای معروف را به تولیت وطبابت این بیمارستان منصوب می کند.
8-بیمارستان دار المسافرین ودارالحدیث در بصره،در نامه ای به حاکم بصره ضمن بیان مطالب وصدور احکامی به تاسیسات خیریه خویش در این شهر اشاره کرده و می گوید:واملاک ما که به مال خاص خریده ایم ودر شموطه وزمینی وجزیره عظمی وضُمیر و دیگر محلات بصره واقع است همه را به باران معدلت معمور دارد ودار المسافرین ودارالحدیث که در محله شوکه به جوار بیمارستان ساخته ایم چنان کند که موقوفات آن ،آنچنان که تعیین رفته به مصارف استحقاق رسد[18].
9-بیمارستان ودارو خانه همدان که یکی از بزرگترین ومجهزترین بیمارستانهای آن زمان درشهر همدان که محل تولد ونشو ونمای رشید الدین فضل الله بوده است،به دست رشید الدین احداث شده بود ولی گویا در اوایل کار که رشید به تبریز آمده و وارد امور سیاسی می شود،این بیمارستان،به قول خودش به علت تقلب وکم کاری وخیانت کارکنانش رو به ویرانی رفته است که رشید در سال 690 هجری شخصی به نام ابن مهدی را مامور می کند که به همدان برود وکار بیمارستان را سر وسامان بدهد وبه تبریز برگردد.
هدف ازتأسیس ربع رشیدی
در مقدمه وقفنامه که بسیار مفصل است،رشید الدین فضل الله،شواهدی از احادیث وآیات قرآن بیان کرده واعمال خوب وزشت را با هم مقایسه کرده وبهترین اعمال صالحه راخیرات جاریه یا وقف دانسته وآن را یکی از بهترین اعمال شمرده وسپس عمل خویش را از نظر کیفیت وکمیت،برتر از هر نمونه ای تا آن زمان در سرزمینهای اسلامی دانسته است.به زودی خواهیم دانست که این ادعای رشید چندان اغراق آمیز نیست وسرانجام می نویسد که احداث اماکن خیر،از اوایل جوانی منظور نظر او بوده است:وخداوند در ازل تقدیر فرموده وخواسته که به ظهور بپیوندد،به همین علت در تمام طول عمر وپیش از احداث ربع رشیدی،اماکن خیری در وسعت کمتر،بنا نهاده که در این مورد می نویسد:اکثر اوقات به اندک امارتی مشغول ومایل می بود و در آن شروعی می نمود واز اهالی آن صناعات استفاده می کرد وبه قدر وسع به هر وقت عمارتی در عمل می آورد[19].و می افزاید که این عمارات جزئی هیچ گاه او را قانع نمی کرد و همیشه در این فکر بود که تأسیساتی به وجود آورد که در آن مجمعی از علما ودانشمندان را مسقر کند تا هم باعث توسعه علوم گردد وهم خود فیضی از صحبت ایشان نصیبش شود ولی گرفتاریهای سیاسی او،مانع اشتغال بیش از حد به این مسائل بوده است بدین جهت دست به تأسیس مجتمع بزرگ ربع رشیدی زده تا بتواند به مقصود خویش نایل شود،در این زمینه می نویسد:همچنین همواره بقدر استطاعت ومقدار طاقت به اندازه فکر و فهم خویش در بعضی معانی دقیق وحقایق اشیائ مهوس بود که هم فکری کند ودر آن شیوه به حسب قدرت شروعی نماید وبه حدیث علما ومشایخ واصحاب قلوب وارباب عرفان تقربی جوید وملازمتی نماید وبا وجود استغراق به اموری که از حضرت بارگاه سلطنت بدو مفوض بود به اوقات فرصت از خدمت آن بزرگان استفادتی کند تا باشد که از بحر بیکرانه حقایق معانی چیزی در یابد[20].پس یکی از اهداف اساسی رشید الدین همان اشتیاق علمی وشوق زاید الوصف او به درک معانی وحقایق اشیائ وحدیث علما ومشایخ واصحاب قلوب وارباب عرفان بوده است.به همین جهت دست به احداث این مجتمع عظیم علمی زده است،زیرا رشید الدین فضل الله نه تنها سیاستمداری خبره و قدرتمند بود که درحدود بیست سال بر مملکتی وسیع از سرحد آب آمویه ودریای سند تا دیار مصر وارمنیه وروم حکم میراند،بلکه خود طبیبی حاذق ودانشمند ونویسنده ومورخی عالیقدر بود.علاقه مندی واشتیاق رشید الدین به حدی بود که می گوید با وجود اشتغالات سیاسی بر تمام کارهای ربع رشیدی از همان اولین روزهای شروع به ساختمان تا آخر عمر،مستقیماًنظارت داشته،طرح ونقشه می داده وبا مهندسان وکارشناسان گوناگون،به مباحثه وتبادل نظر می پرداخته وپس از اتمام ساختمانهای آن،تولیت آن رانیز تاآخر عمر خودش بر عهده داشته ودر این زمینه در همان مقدمه مذکور می نویسد:و اوقات عمارت اتفاق چنان افتاد که به ملازمت بندگی حضرت مشغول بوده وملازمت آن بزرگان وکاملان نتوانست نمود وبه نفس خود بر سر عمارت نتوانست بود،الا به نادر،و همان مقدار توانست کردن که بهر وقت که به آنجا برسد باصناع به زبان تقریری کند وشرحی دهد یارسمی وطرحی ازآن عمارات بر کاغذی کشد و بدیشان نماید[21].رشید الدین تمام این موفقیتها را ،نتیجه توفیق خداوندی وفضل وکرم خاص او نسبت به خویش می داند ومی گوید که با وجود اینکه چندان جهدی وسعیی نکرده،ولی همه کارها به لطف ومرحمت حق تعالی با دقت وسرعت پیش رفته است وهمچنان نوشتن کتب ورسالات در هر علم ونیز نوشتن این وقفنامه مشروح ومبسوط از طرف خداوند متعال بر قلم او جاری شده پس بر خود واجب دانست که اندیشه کند تا در ادائ شکر بعضی از آن نعمتها ،به چه وسیله شروع کند وبه کدام عبارت وچه گستاخی از آن حضرت طلب مغفرت تواند کرد وسپس کار خویش را غیر مستقیم همسنگ وهم عرض کار حضرت یوسف قیاس کرده واین آیه را که قرآن از زبان حضرت یوسف بیان داشته ورد زبان خویش دانسته است« رب قد اتیتنی من الملک وعلمتنی من تأویل الاحدیث،فاطر السماوات والارض انت ولیی فی الدنیا والاخره توفنی مسلما والحقنی بالصالحین»[22]عظمت واهمیت اقدامات عمرانی ورفاهی وعلمی رشید الدین فضل الله به حدی است که نه تنها دوستان ویاران همعصراو از جمله حمد الله مستوفی وخواند میر در آثار خویش از وی ستایشها کرده اند ویا خود در کتاب مکاتبات رشیدی بارها به عظمت ربع رشیدی ودیگر کارهای نیک خویش اشاره کرده،بلکه دشمنان او نیز نتوانسته اند از ستایش اعمال نیک وپر ثمر رشید،خود داری کنند.از جمله اشاره میکنیم به عبد الله کاشانی که یکی از سر سخت ترین نویسندگان ومورخان مخالف وهمعصر رشید الدین بود.از طرفی وی یکی از مداحان وچاکران رقیب ودشمن بی رحم رشید،یعنی خواجه علیشاه گیلانی نیز به شمار می رفت.کاشانی بارها در کتاب تاریخ الجایتو،رشیدالدین رابا القاب وجملات نا پسند وگاهی رکیک نام می بردوحتی او را جهود مردودی می نامد که کتاب جامع التواریخ را ازاویعنی خودش دزدیده وبه نام خویش به الجایتو سلطان عرضه داشته وعطایای آنرا به عنف به خویش اختصاص داده است[23].وبسیاری از این گونه تهمتها که در سرتا سر آن کتاب دیده می شود.ولی همین شخص<کاشانی>در وقایع سال 710هجری به ناچار رشید الدین وکارهای با عظمت او را در تبریز ودیگر نقاط مملکت،با چنان دقت وآب وتابی ستایش کرده که واقعاً شگفت انگیز است و همین بیان او بهترین و محکمترین سند از اقدامات عمرانی وعلمی ورفاهی آن وزیر خردمند و داناست.جای شگفتی است که دشمنان رشید حتی بعد از مرگ وی که دیگر قدرت ونفوذی نداشته ناچار از بیان عظمت کارهای خیر او شده اند.واین نشان از کیاست وخیر اندیشی رشید الدین فضل الله می باشد که سر تا سر دوره وزارتش به خدمت به مردم وتو سعه علوم ورفاه اجتماعی گذشته است،در صورتیکه رقبای او جز توجه به مال اندوزی وعیاشی وفساد انگیزی اقدامی نمی کرده اند.موقعیت مکانی ربع رشیدی حمد الله مستوفی از مورخان همعصر رشید الدین در کتاب نزهه القلوب می نویسد:در بالای شهر تبریز وزیر سعید خواجه رشیدالدین به موضع ولیان کوه باروی غازانی،شهر دیگری ساخته وربع رشیدی نام کرده ودر آن عمارت فراوان بر آورده[24].چنانکه حمد الله مستوفی بیان کرده،خرابه های ربع رشیدی اکنون در دامنه ولیانکوه در تپه های عین علی به چشم می خورد که اکنون به نام محله ششکلان وباغمیشه در طرف چپ دامنه کوه سرخاب قرار دارد.هیچ یک از قسمتهای ربع رشیدی در زمان حال قابل تشخیص نیست وآنچه از همه بیشتر آشکار است،پایه برجها وخط دیوار استحکامات آن است که بر روی بزرگترین تپه های آن ناحیه قرار دارد.بقیه قسمتهای ربع رشیدی امروز تبدیل به اماکن مسکونی وسایر تأسیسات شهری شده است.بعد از قتل رشید الدین فضل الله ربع رشیدی به غارت رفت وتمام تأسیسات آنبه آتش کشیده شد وکلیه ابزار ووسایل آن به دست توده عوام،که تحت تأثیر تبلیغات مخالفان رشید قرار داشتند،افتاد وبه تاراج رفت.ولی بعد از روی کار آمدن خواجه غیاث الدین محمد،فرزند رشید که به وزارت ابو سعید بهادر برگزیده شد،مجدداً ربع رشیدی رونقی یافت وخرابیها سامان گرفت وحتی به قول حمد الله مستوفی ودیگران،تأسیسات وبناهای جدیدیهم به آن اضافه شد.بعد از قتل غیاث الدین محمد مجدداً ربع رشیدی به نابودی گرایید ودیگر نتوانست رونق وعظمت اولیه را باز یابد،هر چند کوششهایی جهت باز سازی آن انجام گرفت ولی هیچ کدام به نتیجه نرسید.از جمله در سال 715 هجری یکی از بازماندگان خانان مغول به نام ملک اشرف،که خود را انشیروان عادل می نامید در ربع رشیدی ساکن شده ودستور می دهد بر گرد آنخندقی احداث کنند ومردم را تشویق می کند که در محلات ویران شده ربع رشیدی مساکنی احداث کنند.بعد از حکومت حدوداًچهارده ساله اشرف درآذربایجان در حدود سال758یا759 سلطان اویس جلایر در ربع رشیدی ساکن می شود،باید متذکر شد که ربع رشیدی در این دوران فقط به عنوان یک دژمستحکم ومحل اقامت این خانان بود،نه آن مجتمع بزرگ علمی وآموزشی.بعد از فوت سلطان اویس جلایر که در همین مکان ربع رشیدی به وقوع پیوست ودر همان جا دفن شد تأسیسات ربع رشیدی بیش از پیش رو به ویرانی رفت.بعدها شاه عباس صفوی تصمیم می گیرد ربع رشیدی را بازسازی کند لذا قسمتهایی از آنرا ترمیم می کند وحتی تأسیسات دیگری به آن می افزاید ولی آن نیز به سرانجام خوشی نمی انجامد وبعد از مرگ شاه عباس،بنای آن نیمه تمام رها می شود.از مشهورترین بلاهایی که بر سر تأسیسات ربع رشیدی آمده،تخریب وانهدام آن به وسیله میرانشاه پسر تیمور گرگانی است،که مدتی از طرف پدر بر نواحی غربی متصرفات تیمور حکومت می کرده است.شرح این واقعه را یک مستشرق اسپانیایی به نام کلاویخو چنین شرح می دهد:میرانشاه با خود میگفت به راستی من پسر بزرگترین مرد جهان هستم.اینک دراین شهرهای مشهور چه کاری از من ساخته است که پس از مرگم نامم به جای ماند.بنابراین شروع کرد به ساختمان کردن.اما به زودی دریافت که هر چه ساخته است،از آنچه در گذشته ساخته اند بهتر نیست.چون در این باره کمی اندیشید،شنیده شده که گفت باید کاری بکنم که مرا آیندگان همواره به خاطر آورند.فوراًدستور داد که همه بناهایی که از آن سخن گفتیم را ویران کنند تا آیندگان بگویند اگر چه میرانشاه نتوانست چیزی بسازد،اما در ویران کردن زیباترین ساختمانهای جهان کامیاب شد[25].از جمله بناهایی که ویران گردیده تأسیسات ربع رشیدی بوده که آن هم با خاک یکسان می شود میرانشاه سپس دستور داد که استخوانهای رشید الدین را از ربع رشیدی خارج کرده در گورستان یهودیان دفن کنند.این هم سر نوشت وسزای یکی دیگر از افراد دلسوز این مرز وبوم.بهترین سند در معرفی موقعیت ربع رشیدی،نوشته های شخص رشید الدین است که بطور دقیق در وقفنامه معرفی کرده است ودر ادامه به تفصیل به آن خواهیم پرداخت.به علاوه در کتاب مکاتبات رشیدی ،وی خطاب به یکی از فرزندان خویش نوشته است.رشید در این نامه ابتدا از موقعیت سیاسی واجتماعی خویش در دربار مغولان صحبت می کند واز همه نعمات مادی ومعنوی که به توفیق خداوند نصیب او شده اظهار سپاس به درگاه خداوند متعال کرده وسپس می نویسد که برای احداث و راه اندازی ربع رشیدی حداکثر استفاده را از وجود دانشمندان وفضلای زمان نموده است وآنها را به وسیله پیکها ی متعدد،از اقصی نقاط به تبریز خوانده است و به احترام و اکرام آنان پرداخته است وی می نویسد:به استعجال تمام رسایل وقاصد پیش علمای زمان وفضلای دوران فرستادیم که عنان عظیمت بصوب مامعطوف فرمایند اکنون علما وافاضل واماجد واماثل فوج فوج میرسندو بمراعات ومدارات خاطر شریف ایشان بر قدر مجهود سعی میرود وربع رشیدی که در زمان مفارقت آن فرزند طرح انداخته وتهیه اسباب عمارت آن ساخته ایم اکنون بمیامن علما ویمن همت فضلائ به اتمام پیوست[26].درباره وسعت وعظمت ربع رشیدی در قسمت دیگری از این نامه می افزاید:در ربع رشیدی بیست وچهار کاروانسرای رفیع که چون قصر خورنق منبع است وهزاروپانصد دکان وسی هزار خانه دلکش در آن بنا کردیم وحمامات خوش هوا وحوانیت [27]وطواحین [28]وکارخانه های شعر بافی[29] وکاغذ سازی ورنگ رز خانه ودار الضرب وغیره احداث وانشائ رفته واز هر شهری وثغری جماعتی آوردیم ودر ربع مذکور ساکن گردانیدیم[30].همین نوشته رشید الدین،وسعت وعظمت ربع رشیدی را نشان می دهد وبعد خواهیم گفت که چه کسانی در این سی هزار خانه ساکن بوده اند و24 کاروانسرا وآنکارخانجات گوناگون به چه منظور احداث شده ونیز ملیتهای گوناگون به چه منظوری جذب ربع رشیدی وشهر تبریز شده بودند.معرفی ربع رشیدی مجتمع بزرگ علمی وآموزشی ودر حقیقت شهرک ربع رشیدی،به خوبی وتمام وکامل در وقفنامه آن معرفی شده است.این مجتمع به طور کلی شامل تأسیسات مجهز آموزشی بوده که کلیه قسمتهای دیگر گرد محور آن به وجود آمده اند،که به بعضی از قسمتها در صفحه قبل اشاره کردیم،به علاوه در وقفنامه به دو قسمت بزرگ دیگر غیر از ربع رشیدی به نامهای ربض رشیدی وشهرستان رشیدی بر می خوریم که در حقیقت محله های معروف وبزرگ رشیدیه یا به قول خودش رشید آباد ویا همان ربع رشیدی بوده اند.ساکنان این مجتمع تقریباًهمگی از کارکنان ربع رشیدی بوده اند که هر کدام با شرایط و امکانات خاص واز پیش تعیین شده ای،به کار وزندگی در آن مشغول بوده واز متولی حقوق دریافت می کرده اند.برای بعضی از کارکنان در داخل ربع رشیدی اطاق مخصوص کار وجود داشت که باید به طور مجرد در آنبه کار وزندگی بپردازند.به علاوه برای هر یک از آنها مسکنی در محله ای خاص –بسته به نوع شغل-جهت خانواده اش تعیین شده بود که بعضی از این مساکن را خود رشید از محصول موقوفات ساخته ومجاناً در اختیار آنان گذاشته بود.وبه بعضی فقط زمین مجانی داده بود که برای خود خانه بسازند وبعضی هم به صورت اجاره نشینی در محلات گوناگون زندگی میکردند.در وقفنامه فصلی بسیار مفصل اختصاص به همبن مساکن وچگونگی کاربرد وشرایط ساکنان دارد،در قسمتی از این فصل می نویسد:شرط آنکه هیچکدام را عورات وعیال در ربع رشیدی نباشد ومجرد در آن ساکن نباشد واز جمله آنکه متأهل باشند،اهل وعیال ایشان البته در شهرستان رشیدی مقیم وساکن باشند وجهت خود خانه ها سازند یا به اجرت گیرند وبعضی عمله که ضرورت نیست مجاور وساکن در ربع رشیدی باشند،مساکن ایشان نیز معین کرده ام چنانکه مفصل بیاید[31].تأسیسات ربع رشیدی چنان دقیق در وقفنامه بیان شده که امروز میتوان ازروی همان توضیحات نقشه آنرا پیاده کرد.محل احداث گنبد بزرگ،محل سکونت سه مقام ارشد ربع رشیدی،محل مساجد،ومدارس ومحل کتابخانه های دوگانه،دار الشفائ،خانقاه،محل سکونت مدرسان ومعیدان وطلاب وغیره را دقیقاًتعیین کرده است.رشید این مجتمع را درآثارش به نامهای رشیدیه،رشیدآبادواکثراًربع رشیدی تقسیم کرده است.1-ربع رشیدی چنانکه اشاره شد اساسی ترین واصلی ترین قسمت بوده که دیگر تأسیسات گرد محور آن وبه خاطر آن احداث شده بود.این قسمت در اوایل بنا شامل تأسیسات مختصری بوده وبعدها قسمتهای مفصلتری ساخته وبه آن اضافه کرده است چنان که می نویسد:این ربع رشیدی عبارت از دوموضع است،یکی پیشتر بنیاد رفته وباروی آن کشیده شده وآنذپرا درگاهی ساخته که منارها متصل آن درگاهست ویکی دیگر بعداًبارو کشیده واضافه آن بارو ی اولین کرده ومتصل آن گردانیده ودروازه دیگر بیرون آن ساخته وهمه به هم یکی کرده وآن مجموع را ربع رشیدی نام نهده ایم وبقاع خیر وتوابع آن در داخل آن ساخته وبعد از گنبد که آن به موجب معهود زیر تعیین دارد جهت مدفن واقف وبعد از ما جهت اولادانی که ایشان متولی باشند در هرعصری.[32]بعد از این توضیح ربع رشیدی را به چهار قسمت تقسیم کرده وکاربرد هر یک از این قسمتها را دقیقاًتعیین نموده به شرح زیر:الف-روضه:در مورد این قسمت وچگونگی استفاد از آن چنین می نویسد:روضه که حوض آب درمیان آن است وآن مشتمل است بر دو مسجد،یکی مسجد صیفی که آنصفه صلاتست
فنماز جمعه وعیدین همان جا گذارند واگر کثرت مردم شد،در صحن روضه به تمامت صفها آن نیز مردم بایستند واقتدا کنند ودر تابستان درسهای علوم که شرح آن می آید هم در آنجا گویند.ویکی دیگر مسجد شتوی،وآن گنبدی است که متصل صفه صدر است وزمستان نماز آنجا گذارند ودرسهای علوم وتفسیر وحدیث وغیرهما هم در آنجا گویند[33].دفتر کار متولی،مشرف وناظر که سه مقام ارشد یا هیاًت مدیره ربع رشیدی در قسمتهای مختلف ربع به ترتیبی تعیین شده که این سه شخصیت بتوانند بر قسمتهای گوناگون آن کنترل ونظارت مستقیم داشته باشند.که این امر از دیدگاه مدیریت حائز اهمیت خاصی است.لازم به تذکر است که رشید الدین در انتخاب مسکن سایر کارکنان نیز دقیقاًوگاهی در حد وسواس این مسائل را رعایت کرده مثالاًدر انتخاب مسکن ویا اطاق کار استادان واستاد یاران نسبت به طلبه ویا محل اقامت دربانان ویا مسوولان کتابخانه ها ودار الشفا وغیره نسبت به محل کارشان.از همه مهمتر این مساله حتی در انتخاب محل سکونت خانواده این کارکنان نیز رعایت شده مثلاًمحله صالحیه جهت افرادی خاص که به آن خواهیم پرداخت.قسمتهای دیگر روضه شامل حجره ها ویا اطاقهایی ویژه سکونت طلاب علوم وتأسیسات رفاهی مانند حمام،حوضخانه[34]،سقایه [35]ونیز محل کتابخانه در زیر همان گنبد بزرگ ودر کنار آرامگاه خودش تعیین شده و دیگر مکانهای جنبی مثل انبارهای گوناگون جهت مواد غذایی،خزانه ،سرای شاهنشاهی،خلوتخانه یا اطاق مخصوص مذاکره راجع به مسائل محرمانه وچندین موضع دیگر که نیاز به شرح آنها نیست.ب-خانقاه:شامل مواضع سکونت شیخ وصوفیها با تمام امکانات رفاهی از قبیل آشپزخانه،محل صرف غذا،محل سماع و...ج-دار الضیافه:که بعد از روضه از مهمترین قسمتهای ربع رشیدی است وبرای پذیرایی کارکنان ربع رششیدی ومسافران ومهمانان احداث شده بود که خود می نویسد:دار الضیافه جهت مجاوران ومسافران وحوائج خانه از تحتانی وفوقانی،جانب ایمن جهت مجاوران وجانب ایسر جهت مسافران[36]از این گفتهچنان بر می آید که این قسمت شامل دو ساختمان بزرگ دو طبقه بوده که ساختمان طرف راست به صورت پانسیون برای ساکنان ربع رشیدی مثل مدرسان،معلمان،کارمندان وخدمتگذاران وبخصوص طلاب علوم مختلف اختصاص داشته است،اینان لااقل روزی یکبار هنگام صبحانه در دار الضیافه،تغذیه می شده اند.از دیدگاه مدیریت،این عمل رشید الدین نه تنها ظاهراًیک کمک مالی ومادی به کارکنان وساکنان ربع رشیدی بود.بلکه باعث می شد که آنان صبحها زودترسر کار خویش حاضر شوند،زیرا شروع وپایان این وعده غذا وقت وزمان معینی داشت که اگر این زمان به اتمام می رسید،به کسی غذا داده نمی شد.به مسافران دو وعده غذا در ساختمان سمت چپ داردالضیافه داده می شد یکی همان صبحانه ودیگری شام.مسافران به سه دسته تقسیم می شدند،یکی مهمانان ومسافران عالی مقام که محل پذیرایی آنها در سرای شاهنشاهی بود ومتولی رسماًاز آنها پذیرایی میکرد،دیگر مسافران معمولی که رشید گفته است باید جدا باشند و حداکثر سه روز در دارالضیافه از آنها پذیرایی شود وبه هنگام رفتن اگر خواستند می توانند به اندازه یک وعده غذا هم از دارالضیافه ربع رشیدی همراه خود ببرند.ومسافرانی که به قول رشید متمیز نبودند یعنی فقرا ومساکین که محل پذیرایی از اینگونه مسافران را در دار المساکین که محلی مخصوص بوده،تعیین کرده است.
شهرستان رشیدی:مجتمع بسیار بزرگ ساختمانی ومتشکل از محله های گوناگون خیابانها وکوچه ها ومکانهای رفاهی واقتصادی وکارخانه های کاغذ سازی،پارچه بافی و...که درحقیقت قسمتی از تأسیسات رشیدیه ویا همان ربع رشیدی محسوب می شد.نکته قابل توجه اینکه این قسمت از ربع از روی نقطه پیش بینی شده تأسیس یافته مثلاًهر محله اختصاص به یک طبقه ویک رده شغلی داشته است.یکی از محلات معروف شهرستان رشیدی محله صالحیه بوده است.رشید درباره آن می نویسد:واین محله صالحیه محلتی است از محلات شهرستان رشیدی که به ربع رشیدی نزدیک است ویک درِ کوچه آن ممر بزرگ ربع رشیدی است ودرِ دیگر که به راه دروازه سرخاب می روند وبه این جهت صالحیه نامیده شد که جماعت اهل صلاح که مجاوران وملازمان ربع رشیدی می باشند،خانه های ایشان در آنجا باشد وفاسقان را در آنجا راه نباشد،جماعتی که ایشان را مسکنی در محله صالحیه نباشد به شرط آنکه البته در شهرستان رشیدی ودیگر محلات،جهت خود خانه بسازندوآنجا مقیم باشند[37].با توجه به نکات مذکور وهمچنین توضیحات مفصلی که رشید درباره سایر محلات مثل محله علما ومحله طلاب و...است،یکی دیگر از شیوه های مدیریت و رهبری رشید الدین آشکار می شود،وآن اینکه:اولاًجهت حفظ مقام وموقعیت شغلی وبخصوص حفظ روحیه واحساس کارکنان وکنترل آنها از این جنبه ها در خارج از محیط کار و اینکه آنان در مصاحبتها،رفت وآمدهای خانوادگی،امکانات وتنگناهای محله ای وبرخوردهای گونا گون اجتماعی از یک بینش همگانی ویک گونه احساسات مشابه ونیازهای یکسان برخوردار باشند.همان گونه که در محیط کار برخوردارند،دست به احداث چنین محلات ویا در حقیقت چنین مجتمع های ساختمانی زده است.ثانیاًخود رشید در مکاتبات رشیدی می گوید که کارکنان و کارمندان از نظر رفاهی کاملاًبی نیاز باشند واز یک زندگی معمولی مادی برخوردار باشند وگرنه اگر افراد شاغل در سازمان گرفتار مسائل مادی ورفاهی و به خصوص مشکلات خانوادگی باشند نخواهند توانست در محل کار به خوبی عمل کنند که این مسئله امروزه مورد توجه مدیران سازمانهای دولتی وغیر دولتی است و به همین علت است که هر سازمانی برای کارکنان خویش مجتمع های ساختمانی خصوصی به وجود می آورد که هدف نه تنها تأمین کارکنان می باشد بلکه از نظر روانی واجتماعی اقتصادی واز امکانات خوبی برخوردار باشند.ربض رشیدی:این قسمت در حقیقتمحله اعیان نشین و محل احداث کاخهای مخصوص ربع رشیدی بوده است که در آن خانواده رشید الدین با غلامان خاص ونیز مسوولان امنیتی یا به قول رشیدسپهسالاران وسرهنگان ،ساکن بوده اند.ونیز مهندسان ئمعماران مخصوصی که در ساختمان تأسیسات ربع رشیدی نظارت داشته اند،در این مکان سکونت داشتند.بهترین اماکن این قسمت اختصاص به سه مقام ارشد ربع رشیدی یعنی متولی،مشرف وناظر بوده است ودر دیگر اماکن بقیه خانواده وبستگان رشیدالدین سکونت داشتند.علاوه بر سه قسمت (ربع رشیدی،شهرستان رشیدیوربض رشیدی)چندین دهکده وباغ بسیار بزرگ متصل به این قسمتهاویا در مجاور آنها،متعلق به این مجتمع بوده است که در هرکدام از آنها گروهی خاص از غلامان که هر یک از یک ملیت معین بوده اند،سکونت داشته وکار می کرده اند که به آنا نیز خواهیم پرداخت. آموزش وپرورش در ربع رشیدی:تمام تأسیسات عظیم ربع رشیدی با آن اوقاف وبودجه کلان،به حول محور آموزش علوم مختلف می چرخید.به عبارت دیگر هدف غایی رشید الدین فضل الله از احداث این مجتمع،دانش دوستی وعلاقه شدید او به علم وعلما بود واین که به گفته خودش:به حدیث علما ومشایخ واصحاب قلوب وارباب عرفان تقربی جوید وملازمتی نماید وبه اوقات فرصت،ازخدمت آن بزرگان استفادتی کند.اهمیت این دیدگاه رشید الدین از دو دیدگاه قابل توجه است1-موقعیت این مجتمع در آنبرهه خاص تاریخی،بعد از حمله مغولان که چون آفتی تمام شوون فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی،اعتقادی وسیاسی ما را در هم نوردیده یعنی در دوره حکومت جانشینان مغولها در ایرا به قول یکی از محققان:ادبیات وعلوم وحکمت رخت بربست،اخلاق فاسد شد،اوهام وخرافات همه جا رافرا گرفت سبک نوشتن تصنعی وتکلف آمیز گشت،آزادی فکر از میان رفت،امیدواری وشادی تبدیل به نومیدی واندوه شدو...[38] در چنین موقعیتی رشید الدین،این بزرگمرد دانش وسیاست ،اقدام به تأسیس مجتمع ارزشمندی میکند تا بتواند فرهنگ غنی اسلامی که از دوره مغول به اوج رسیده ودانشمندانی چون ابن سینا،رازی،فارابیريا،ابوریحان بیرونی وغزالی و...را در دامن خود پرورانده بود،دوباره زنده کند وچرخ معنویت را که رو به خاموشی گراییده بود،همچنان روشن نگه دارد.ولی افسوس که این مشعل درخشان که برخواسته از نور ایمان آن بزرگ مرد بود،چندان دوامی نیاورد وفردای قتل ناجوانمردانه او،روبه ویرانی گذارد وحتی کوششهای مجدد فرزندش غیاث الدین محمد نیز چندان پایدار نماند وبخصوص ظهور دومین آفت فرهنگ وتمدن ومعنویت در قرن هشتم یعنی حمله تیمور گورکانی،باقیمانده این مجتمع رابه آتش کشید و دوباره همان اوضاع وخیم اجتماعی وفرهنگی زمان مغول در این سرزمین تکرار شدوخراب کردن ونابود کردن جزئ افتخارات به شمار می آمد.اهمیت دیگر کار رشید الدین شیوه آموزش وسیستم اداری ربع رشیدی است که تا آنزمان نظیر نداشته وحتی پیشرفته تر بوده از روش نظامیه هاکه چند قرن جلوتر به وسیله خواجه نظام ااملک احداث شده بودند.بعضی از محققان تشکیلات اداری وآموزشی ربع رشیدی را با آخرین نمونه های امروزی قابل مقایسه دانسته اندوگفته اند قبل از اینکه برخی مفاهیم وکلمات خارجی در قاموس دانشگاهی ما وارد شود در تشکیلات ربع رشیدی اصول مشابهی را عیناًبه خاطر پیشرفت امور علمی وآموزشی رعایت می کردند وضمن اختصاص عبارات و وسایل کلان برای پیشبرد دانش وپژوهش در عین حال نهایت توجه را هم به آنچه که امروز اقتصاد دانشگاهی مینامیم مبذول می داشتند[39].بسیاری از شیوه های آموزشی امروز عیناًدر ربع رشیدی اعمال می شده مثلاًاشاره به کشیک اطبا در دارالشفا،تعلیم ده نفر دانشجوی طب،دارو ساز،چشم پزشک،جراح وشکسته بند به وسیله هر یک از استادان واطبای شاغل در دارالشفا،دوره پنج ساله طب برای دانشجویان،اجازه طبیب به دانشجو بعد از تشخیص استعداد برای طبابت،کار تمام وقت طبیب که حق کار در خارج از ربع رشیدی را نداشته،تعلیمات حرفه ای وابتدایی،آموزش انواع علوم ریاضی،فقهی انسانی و...در سطح عالی.ویا شیوه بودن شبانه روزی برای استادان،استاد یاران ودانشجویان واحداث خوابگاههای گوناگون در داخل ربع یا در داخل شهرستان رشیدی که بعدها تعداد دانشجویان به حدی زیاد می شود که دیگر در داخل ربع وشهرستان جایی نبوده،ناچار اماکنی را در داخل شهر تبریز به این امر اختصاص می دهند،یا اطاق کار برای هر یک از استادان در داخل مدارس ربع ویا جلب دانشمندان ودانشجویان از اقصی نقاط جهان مثلاًاز هند،چین،مصر،شام وتأمین وتهیه کلیه امکانات رفاهی آنها تابدون دغدغه معاش به تحصیل مشغول گردند.همه این ویژگیها ربع رشیدی را واقعاًبه صورت یک مجتمع بین المللی درآن زمان قرار داده بود.ویا مسابقه کتاب نویسی وتعیین جایزه برای آن.ویا توجه به فرهنگها وزبانهای گوناگون مانند زبان هندی،چینی،مغولی،عبری در کنار فارسی وعربی که زبان رسمی وعلمی شمرده می شد.ویا نوشتن آثار خویش به دو زبان زنده وعلمی آن عصر یعنی عربی وفارسی وارسال آنها به مدارس و کتابخانه های معروف جهان در آنروزگار وبالاخره احداث کتابخانه عظیم شصت هزار جلدی در علوم مختلف وسر انجام پیش بینی امکانات وسیع مالی به صورت موقوفات عظیم برای اداره این واحد علمی که شبیه بعضی دانشگاها که با همین شیوه موقوفات اداره می شوند[40].با توجه به مطالب ذکر شده از منبع غیر قابل انکار وآثار شخصی رشید الدین فضل الله بخصوص مکاتیب رشیدی و وقفنامه ربع رشیدی می توان گفت که مجتمع علمی وفرهنگی ربع رشیدی با نمونه های پیشرفته امروز قابل مقایسه است وباید به کسانی که در همه کارها بخصوص در آموزش وپرورش غرب یا شرق را الگو قرار می دهند باید گفت که به جای تقلید از آنها بیایند از چنین نمونه های شگرف در تاریخ و فرهنگ اسلامی خویش استفاده نماییم،تأسیسات آموزشی:1-بیت التعلیم که در آن به کودکان خردسال ،مخصوصاًکودکان کارکنان ربع رشیدی وعده ای کودکان یتیم وبی سرپرست تبریز آموزش خواندن ونوشتن داده می شود که در واقع همان مدارس ابتدایی امروز بود.محل بیت التعلیم دقیقاًدر وقفنامه تعیین شده که واحد کوچکی نسبت به دیگر مدارس در همان ربع رشیدی بوده و خواجه می نویسد:کهاین خانه ای است در روضه که بزرگترین خانه های روضه است.هر معلم ده کودک را تعلیم می داده واین خود از نظر آموزشی قابل اهمیت است وهمه دانش آموزان ومتعلمان در ربع رشیدی شبانه روزی بوده اند.این کودکان یک سرپرست شبانه روزی هم داشته اند که وی در کنار بیت التعلیم به همراه خانواده اش در داخل ربع رشیدی زندگی می کرده است.حقوق وشهریه کارکنان بیت التعلیم ودانش آموزان را دقیقاًبه شرح زیر تعیین کرده است.معلم سالی 120دینار رایج تبریز وهر روز چهار من نان گندم.سرپرست کودکان سالی 60 دینار وروزی دو من نان گندم.کودکان بی سرپرست نیز که اشاره شد شبانه روزی بوده وتا زمانی که بعد از یاد گرفتن خواندن ونوشتن وآموزش حرفه ای بتوانند خودشان را اداره کنند ودر ربع زندگی می کرده اند برای اینان نیز حقئقی در نظر گرفته بود معادل سالی 12دینار وروزی یک من نان گندم.2-آموزش حرفه ای،مخصوص کارکنان ربع رشیدی بویژه آن220 نفر غلام ربع رشیدی بوده است.رشید به متولی توصیه می کند که امکاناتی فراهم کند تا این کودکان بر حسب نوع ومیزان استعدادشان مشاغلی را در ربع رشیدی ودیگر تأسیسات متعلق به آن مثل مزارع وکارخانه ها شغلی یا حرفه ای بیاموزند.در وقفنامه مشاغلی را که پیشنهاد کرده تا این کودکان به آن بپردازند عبارتند از:خطاطی،قوالی،نقاشی،زرگری،باغبانی،کاریز کنی،دهقانی،معماری وسایر حِرَف بر وجهی که متولی مصلحت ببیند تا آنصنعت بیاموزند وبدان کسبی کنند وتا ممکن باشد صنعت پدر خود بیاموزند[41].آموزشحرفه ای محل وساختمان معین مثل دیگر مراکز آموزشی در ربع رشیدی نداشته وبه صورت عملی در نزد استاد کاران واستادان هر فن در ربع رشیدی آموخته می شده است وآنچه مهم است توجه رشید به این مسائل وتأکید بر آناستکه آنرا جزء وظایف متولی ویکی از اصول وقفنامه قرار داده ودر مکاتیب نیز به آن اشاره کرده است.3-مدارس عالی،تا قبل از حمله مغول مدارس بسیاری در سرتاسر دنیای اسلام وایران احداث گردید،ولی با حمله مغول نه تنها بر تعداد مدارس از نظر کمی افزوده نشد،بلکه بسیاری از مدارس موجود در شهرهای ایران به وسیله مغولان نابود شد وهمان مدارس معدودی هم که در گوشه وکنار باقی مانده بود از نظر محتوای آموزش وکیفیت به شدت سقوط کرد ومی رفت که ریشه این اماکن علم وایمان از بیخ وبن کنده شودولی اقدامات برخی رجال علم وسیاست در این دوره،چون خواجه نصیر طوسی،خانواده جوینی وخواجه رشید الدین وبعضی از مردمان خیرخواه وبا ایمان،تا حدی از سقوط کامل مدارس چه از نظر کمی وکیفی جلو گیری کرد.در چنین موقعیت تاریخی که دوره بحران علم وفرهنگ وایمان است تآسیس ربع رشیدی نور امیدی بود برای مسلمانان دانش دوست وعلاقه مند به علم وآموزش.رشید الدین در ربع رشیدی یک مدرسه در دو رشته از علوم تأسیس کرد ومحل آن رادرهمان دو مسجد روضه که روبروی هم واقع بوده اند یعنی مساجد صیفی وشتوی تعیین کرد.در این دو مسجد، اول دو استادویک استادیار برای تدریس در دو رشته از علوم تعیین کرده بود،یکی از این دو استاد فقط دو دانشجو داشت ودیگری ده دانشجو.چنان که خود رشید در شرایط استخدام این دو استاد واستاد یار ومواد درسی آنها وتعداددانشجو به شرح زیر بیان میکند:شرط کرده آمد که متولی دو مدرس راتعیین مند که یکی عالم باشد بر علم تفسیر وحدیث ومتقن باشد در آن وموصوف باشد به حسن سیرت،هر روز غیر از ایام جمعات وثلاث[42]وسایر ایام تعطیل ،درسی از حدیث جهت دو نفر طالب علم نیک سیرت ااقا کند،جهت یکی تفسیر وجهت یکی حدیث.ومدرس دیگر مردی باشد فاضل،عالم به اصولین وفروع،نیکوسیرت ومشهور به صلاح،واگر متقن باشد وعالم باشد به علوم عقلی وحسابی وصاحب ذوق باشد در سلوک،اولی تر است،تاجهت ده متعلم که متولی تعیین کند به شرط آنکه نیکو سیرت باشند وبملازمت در خوانندوازۀنچه خواهند از اصول دین واصول فقه در مسجد روضه در ایام تعطیل درس گوید واگر ازباقی علوم عقلی وشرعی وادبی وحسابی و...تحصیل کنند روا باشد.وهمچنان شرط کرده آمد که متولی معیدی[43]را تعیین کند که درسهای این ده متعلم جهت ایشان اعادت کند[44].در سال 715 هجری تعداد مدرسان وطلبه را افزایش داده به این ترتیب که تعداد مدرس علم حدیث وتفسیر از یک نفر به دو نفر وتعداد دانشجویان از دو نفر به پنج نفر افزایش یافته وتعداد مدرسان سایر علوم از یک مدر س ویک معید به سه مدرس وسه معید وتعداد دانشجویان هریک همان ده نفر بوده است.شیوه اداری ومالی ربع رشیدی 1-میریت ورهبری:سرپرستی ومسئولیت مستقیم ربع رشیدی از بدو تأسیس699هجری تا حدودبیست سال،یعنی سال قتل رشید الدین718هجری با شخص او بوده است که بانی و موسس آناست ÷÷در وقفنامه در چند جا بیان می کند که تا خودش زنده ودر قید حیات است مدیریت وتولیت ربع رشیدی را به عهده دارد ولی بعد از خودش،اداره آن را به یک هیأت سه نفری که در راس آنها متولی قرار دارد،واگذار کرده استودر باب سوم وقفنامه مس نویسد:اولاًتا این ضعیف در قید حیات باشد تولیت این ابواب البر وموقوفات آن جهت نفس خود معین کرده ام وهیچ کس را در آن اموربه هیچ وجه مدخلی وشروعی نیست[45].در اوایل شرط می کند سه مقام متولی ومشرف وناظر از میان بزرگترین پسرانش ویا بزرگترین و ارشد ترین نوه ها وخاندانش انتخاب شود،ولی گویا بعدها از این تصمیم منصرف شده ومی نویسد که متولی در زنده بودن خودش،لایقترین ومتقی ترین افراد از اولادش را به این سه مقام برگزینند.خود رشید در قید حیات بود که این سه مقام را به این شرح معرفی نمود:مقام تولیت را به پسر بزرگش جلال الدین که در آن وقت حاکم روم بوده ومقام مشرفی را به پسر دیگرش محمد که بعدها وزیر ابوسعید شد وربع رشیدی را بازسازی کرد ومقام ناظری رابه پسر سومش احمد حاکم خراسان واگذار نمود ولی به متولی نیز توصیه کرده مادامی که زنده است این سه مقام را تعیین کند تا بعد از مرگ او ربع رشیدی بدون متولی نماند دیگر تأکید کرده که این سه مقام حتی المقدور از اولاد خودش باشد،اول از اولاد وذریه ذکور او باشد واگر نشد از اولاد اناث واگر وضعی پیش آمد که کسی از اولاد او باقی نماند،این سه مقام را از مشهورترین شیوخ تبریز که مشارالیه باشند انتخاب شوند.برای این سه مقام شرایط سختی تعیین کرده که نه تنها باید مورد تأیید متولی باشند،بلکه قاضی القضات تبریز هم باید آنها را تأیید کند.وقتی که این اشخاص مورد تأیید قرار گرفتند همه باید از آنها پیروی کنند.
.مجتبی مینوی مقاله جامع التواریخ[1]
.ناصرالدین منشی کرمانی،نسائم الاسحار من لطائم الاخبار[2]
.میرخواند،روضه الصفا[3]
.همان،ج3ص199[4]
.خواند میر،حبیب السیر،ص200[5]
.میر خواند روضه الصفا،ص482[6]
.حمد الله مستوفی ،تاریخ گزیده ص612[7]
.عباس اقبال ،تاریخ مغول ص227[8]
.خواند میر،حبیب السیر،ص202[9]
.برتولد اشپولر،تاریخ مغول،ص202[10]
.رشید الدین فضل الله،مکاتبات رشیدی،مکتوب25،ص135[11]
.همان،مکتوب40 ص237[12]
.عبدالحی حبیبی،روزگار وشخصیت نیکوکار رشید الدین وزیر[13]
.وقفنامه ربع رشیدی،ص293[14]
.همان،ص293[15]
[16] .احمدبن حسین بن علی کاتب،تاریخ جدید یزد ص134
[17] .مکاتبات رشیدی،مکتوب 36،ص222
[18] .همان مکتوب6ص14
[19] .وقفنامه ربع رشیدی،ص 29
[20] .همان ص29
[21] .همان ص30
[22] .سوره یوسف آیه 101
[23] .تاریخ الجایتو،ص54
[24] .حمد الله مستوفی، نزهه القلوب ص78
[25] .کلاویخو،سفرنامه،ص171
[26] .مکاتبات رشیدی،مکتوب51 ص317
[27] .جمع حانوت به معنی مغازه
[28] .جمع طاحونه به معنی آسیاب
[29] .شعر به معنی پارچه،شعربافی یعنی پارچه بافی
[30] .مکاتبات رشیدی،مکتوب51،ص318
[31] .وقفنامه ربع رشیدی ص220
[32] .همان،ص56
[33] .همان،ص 57
[34] .سرویس بهداشتی
[35] .آب آشامیدنی
[36] .وقفنامه ربع رشیدی ص58
[37] .وقفنامه ربع رشیدی ص242
[38] .دکتر عیسی صدیق،تاریخ مختصر آموزش وپرورش،ص301
[39] .مجید رهنما،مقاله رشید الدین وربع رشیدی،ص114
[40] .مجید رهنما،رشید الدین وربع رشیدی ص118
[41] .وقفنامه ربع رشیدی،ص191
[42] .ایام ثلاث ،دو عید فطر وقربان وروز فوت واقف
[43] .استاد یار
[44] .وقفنامه ربع رشیدی ص165
[45] .وقفنامه ربع رشیدی،ص149