بزرگترين ها
بزرگترين گناه ترس
بزرگترين تفريح كار
بزرگترين سرمايه اعتمادبه نفس
بزرگترين بلا نا اميدي
بزرگترين شجاعت صبر
بزرگترين استاد تجربه
بزرگترين اسرار مرگ
بزرگترين افتخار ايمان
بزرگترين سود فرزند نيك
بزرگترين هديه گذشت
بزرگترين گناه ترس
بزرگترين تفريح كار
بزرگترين سرمايه اعتمادبه نفس
بزرگترين بلا نا اميدي
بزرگترين شجاعت صبر
بزرگترين استاد تجربه
بزرگترين اسرار مرگ
بزرگترين افتخار ايمان
بزرگترين سود فرزند نيك
بزرگترين هديه گذشت
پدر داشت روزنامه می خواند پسر که حوصله اش سر رفته بود پیش پدرش رفت و گفت : پدر بیا بازی کنیم پدر که بی حوصله بود چند تکه از روزنامه که عکس نقشه دنیا بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت برو درستش کن . پسر هم رفت و بعد از مدتی عکس را به پدرش داد . پدر دید پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست جمع کرده از او پرسید که نقشه جهان رو از کجا یاد گرفتی؟ پسر گفت : من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم . وقتی آدمها درست بشن دنیا هم درست میشه.